- ظفر شدن
- پیروز شدن، دست یافتن به مراد، غلبه کردن، ظفر یافتن
معنی ظفر شدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیروز گشتن غالب شدن پیروز گردیدن: ناگاه بر ذخایر نفیس و گنجهای شایگان مظفر شوند
بسر رسیدن بپایان رسیدن
بتاخیر افتادن
پدیدار شدن
شرمنده شدن
بپایان رسیدن سر آمدن
بار گردیدن بصورت بار در آمدن، یا بار بگردن کسی بار گردن کسی شدن، سربار کسی شدن
فاصله دار شدن چیز، رانده شدن، خارج شدن
مباشرت کردن
غلبه کردن ظفر یافتن پیروز شدن، مسلط شدن استیلا
سخت و صلب و ستبر گشتن
بیاد گرفته شدن
آگاهیدن آگاه شدن
متوحش شدن و پریدن کبوتر یا مرغی دیگر
افسرده شدن نومید گشتن: از این حرف خیلی پکر شد، گیج شدن متحیر شدن
کلان سال شدن کهن سال گشتن
تیره شدن، تاریک گشتن
مستغنی گشتن، بی نیاز شدن
جسور شدن جرات یافتن
بکار رفتن، هزینه شدن، خرج شدن
کنایه از شرمنده شدن، خفیف شدن
با خبر شدن، آگاهی یافتن، خبر رسیدن، برای مثال خبر شد به ترکان که آمد سپاه / جهان جوی کیخسرو کینه خواه (فردوسی۲ - ۳/۱۳۳۰)
آشکار گشتن، نمایان شدن
کنایه از تحقق یافتن
کنایه از تحقق یافتن
فراهم و آماده شدن، مرتب و هماهنگ شدن
به کار رفتن، مصرف شدن
خرج شدن، سپری شدن،برای مثال بیا تا به از زندگانی به دستت / چه افتاد تا صرف شد زندگانی (سعدی۲ - ۵۹۱)
خرج شدن، سپری شدن،
داخل شدن، نزدیک شدن
رفتن
عصبانی شدن
رفتن
عصبانی شدن
فرورفتن، پایین رفتن، به پایین رفتن، غروب کردن، ناپدید شدن
با هم برابر شدن مانند هم شدن
به هم پیوستن، به هم پیوستن نر و ماده، مقاربت کردن
به هم پیوستن، به هم پیوستن نر و ماده، مقاربت کردن
مقابل و حریف شدن
آشکار شدن نمایان گشتن، سهیستن پیدا گشتن وغستن هوختن هوخیدن در جمع آفتابی شدن ظاهر گردیدن بنگرید به ظاهر شدن
پیروزمند
پیروز گردیدن فتح کردن
پیروز گردانیده اظفار مظفر کردن، پیروز کردن
حایض شدن (زن)، حایض شدن (زن)